دوستی که با جان و دل همه را به تبلیغ و رای دادن به دکتر پزشکیان برای تغییر دعوت میکرد به من زنگ زد.
بعد از سلام گفتم: اخوی کجا خبره؟ کجا و به کی رای بدهیم؟
گفت: زباندراز باز هم متلک گفتی؟ نمیتوانی مثل آدم حرف بزنی بیصاب شود این طنزت!
گفتم: برادر عزیز میدانی تنها شباهت تو و صدا و سیما با سران اصلاحات این است که فقط موقع رای دادن یاد مردم میافتید؟
خدا پدر صنف پشم (مخفف جناح پایداری، شریان و مصاف) بیامرزد میدانند همچنانکه اکثریت مردم ایران زمین به آنها اعتقادی ندارند آنها هم کاری به رای مردم ندارند و رای ندادن را به نفع خود میدانند چون اتوماتیکوار با حداقل رای خود و پدر و مادرشان در مجلس و شوراهای اسلامی نشستهاند!
گفت: رفیق کاری کردی که دیگر احوالت را نپرسم! میخواستم ببینم نظرت درباره اسامی کابینه دکتر مسعود پزشکیان چیست؟
خندیدم و گفتم: قصه چی چی میخواستم ولی چی چی شد را میدانی؟ نظرم همین است. چی چی شد؟
گفت: نه.
گفتم جانم برایت بگوید: پسر بیمعرفتی دعا میکرد مادرش بمیرد و باباش زن بیوه ولی جوانتر، خوشگلتر و شیکتر از مادرش که در همسایگیشان بود را بگیرد چون که خانه صفاییه، باغ دهبالا و ماشین شاسیبلند هم داشت.
تا پدر و پسر باهم فیضش! را ببرند ولی از بخت بد پسر بدشانس؛ پدر مُرد و جوان گردن کلفت و بیکار همسایه ننهاش را عقد کرد.
حالا علاوه بر موتور قدیمی و کهنه بابا که سوار میشود گاهی از دوچرخه پسر جوان الدنگ هم استفاده میکند خانه را هم که تصاحب کرده و حالش را به تنهایی میبرد…
دیدم جواب نمیدهد و از این خط و خطوط نمیگوید، گویا مدتی بوده که تلفن قطع شده…
ولی خدا کند جوابش را گرفته باشد!!
زباندراز
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 02,نوامبر,2024